ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
مرحوم پدرم اصرار زیادى داشت که من محصل حوزه علیمه و روحانى شوم و من مخالف بودم
و به دبیرستان رفتم .
روزى گزارش چند نفر از همکلاسى هایم را به مدیر دادم که اینها در مسیر راه اذیت مى
کنند، مدیر هم آنها را تنبیه کرد. آنها هم در تلافى با هم همفکر شدند و کتک مفصّلى را در
مسیر برگشت به من زدند که سر و صورتم سیاه شد و بى
حال روى زمین افتادم و به سختى خود را به منزل رساندم . پدرم گفت : محسن چى شده ؟
گفتم : هیچى ، مى خواهم بروم حوزه علیمه وطلبه شوم .
راستى چه خوب شد آن کتک را خوردم !
خاطره از حجت الاسلام قرائتی
منبع: کتاب خاطرات استاد قرائتی
سلام حاجی. لینکتون کردم. خوشحال میشم لینکم کنید.
سلام حاجی
آقا چرا زحمت کشیدین میفرمودین ما زودتر شما را لینک کنیم خجالتمون دادین
باعث افتخاره شما را لینک کنیم
سلام.
اصلا یکی از کارهایی که خدا حتما در دنیا انسان را مجازات میکند همین تشکر نکردن است به فرموده پیامبر
خوشحال میشم به وبلاگم بیاید با سفر عشق بروزم